مبانى فقهى عمليات شهادت طلبانه (4)
مبانى فقهى عمليات شهادت طلبانه (4)
مبانى فقهى عمليات شهادت طلبانه (4)
نویسنده : سيد جواد ورعى
5. جواز حمله به قلب لشكر دشمن
ابتدا به اين سؤال پاسخ مىدهيم، سپس كيفيت استدلال بهادلهجواز اين اقدام را در بحث عمليات شهادتطلبانهبررسىمىكنيم.
علماى اهل سنت با استناد به مواردى از سيره مسلمانان درجنگهاى مختلف، اين عمل را با شرايط جايز شمردهاند، حتى اماممحمد غزالى آن را مورد اتفاق علما شمرده كه اختلافى در آنوجود ندارد.
[77]
جصّاص يكى از مفسران بنام اهل سنت، از محمد بن الحسنشيبانى دوست ابوحنيفه نقل كرده كه مىگويد:
«اگر مردى به تنهايى به سپاه هزار نفرى دشمن حمله كندچنان كه هدفش از اين حمله نجات مسلمانان يا كشتن ومجروح ساختن دشمن باشد، مانعى ندارد. ولى اگر با چنين هدف و انگيزهاى همراه نباشد، چون نفعى به حال مسلمينندارد، مكروه است. از اين رو شايسته است كه اگر مسلمانى بهاين امر مبادرت مىورزد اگر نتيجه ياد شده را هم نداشتهباشد، لااقل با هدف جرأت بخشيدن به مسلمانان انجام گيردكه آنها جسارت حمله به دشمن را پيدا كنند.»
قرطبى نيز كه از مفسران شهير اهل سنت است در تفسير آيه«و لا تلقوا بايديكم الى التهلكة» مىنويسد:
«مانعى ندارد كه مرد مسلمانى به تنهايى به لشكر عظيمىحمله كند مشروط بر اينكه توان چنين حملهاى را داشته باشدو قصدش الهى بوده و در صدد اعلاء كلمةالله باشد و مصالحچنين اقدامى بر مفاسدش ترجيح داشته باشد، در اين صورتكار او از بهترين اعمال بوده و جانش را براى كسب رضايت الهىفداكرده است كه معناى سخن خداوند است. «و من الناس منيشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد».
وى در ادامه، ماجراى حمله يكى از مسلمانان را به لشكرروميان در قسطنطنيه نقل مىكند كه با رفتن او گروهى ازمسلمانان اقدام او را به هلاكت افكندن خود تلقى كردند كه درقرآن نهى شده است. ابو ايوب انصارى در مقام دفاع از او بر آمدهو در تفسير آيه مورد نظر آنان چنين گفت:
«اين آيه درباره ما انصار مدينه نازل شد و شأن نزول آن اينبود، وقتى كه اسلام رشد و گسترش يافت، ما مردم مدينه گمانكرديم كه ديگر اسلام نيازى به اموال ما ندارد، از اينروقصدداشتيم از انفاق در راه خدا بپرهيزيم. اين آيه مباركه نازل شد:و انفقوا فى سبيلالله و لا تلقوا بايديكم الى التهلكة»، بدين معنا كه با ترك انفاق در راه خدا خود را به هلاكت نيفكنيد.»
[78]
مقصود ما اين نيست كه آيه مباركه را از معناى عام خود به مورد شأن نزول منحصر سازيم، بلكه مقصود اين است كه هلاكت در منطق قرآن با هلاكت در منطق افراد عادى تفاوت دارد.
در كتب تاريخ رواياتى هم در اين زمينه به چشم مىخورد.ازآن جمله اينكه يكى از اصحاب در جنگ بدر به رسول خدا
عرض كرد:
«اى رسول خدا! چه عملى از بنده، پروردگار عالم را خشنود مىكند؟ فرمود: فرو رفتن او درميان لشكر دشمن، در حالى كه برهنه است.»
[79]
آن مسلمان با شنيدن اين جمله سپرش را به زمين انداخت و آن قدر جنگيد كه بهشهادترسيد.
با بررسى اقوال فقهاى اهل سنت در اين بحث مىتوان به اين نتيجه دست يافت كه كسىكه با ظن يا يقين به شهادت به تنهايى به قلب سپاه دشمن حمله كند، در صورتى كه اين اقدام رابه اخلاص و انگيزه الهى انجام دهد و با اين عمل عدهاى از لشكريان دشمن را به هلاكتبرساند يا مجروح سازد، در دل آنان رعب و وحشت اندازد، و باعث تقويت جبهه مسلمينشود، جايز است. قرطبى و ابن قدامه تنها با شرط نخست اين اقدام را تجويز كردهاند و نيازىبه شرايط ديگر احساس نكردهاند. چون طلب شهادت امر مشروعى بوده و نيازى به ترتبآثار ديگر ندارد بخصوص آثارى كه خارج از اختيار انسان است. از ادله نيز نمىتوان شرايطديگر را اثبات كرد. البته پذيرفتهاند كه فقها نيز اين شرايط را از قواعد عامه جهاد استخراجكردهاند، ولى احكام خاص جهاد منحصر به حملهاى كه داراى چنين شرايطى باشد، نيست. ازاين رو غلط شمردن حمله فاقد شرايط ياد شده را «ظلم در حق مجاهدان راه خدا» شمردهاند.البته دست زدن به حملهاى را كه به حال مسلمانان مفيد نباشد و صرفاً حس شهادتطلبىشخص را بر آورده سازد، ترك اولى دانستهاند.
[80]
فقهاى شيعه در بحث جهاد بسيارى از فروع را مورد بحث قرار ندادهاند، به نظر مىرسدعلت آن انزواى شيعه در طول تاريخ و عدم حضور آنان در عرصه حكومت و اجتماع و موردابتلا نبودن مباحث مربوط به جهاد بوده است. معمولاً حكومتها نيز در اين زمينهها به فتاواىعلماى اهل سنت نياز داشتند و به ايشان مراجعه مىكردند. اما مىتوان از اصول و قواعد وادله حكم چنين مواردى را به دست آورد.
تنها در اين موضوع رواياتى در تفسير آيه شريفه «لا تقتلوا انفسكم ان الله بكم رحيماً ومن يفعل ذلك عدواناً و ظلماً فسوف نصليه ناراً و كان ذلك على الله يسيرا»
[81] نقل شده و شأننزول آيه را كسانى شمردهاند كه به تنهايى به سپاه دشمن حمله مىكردند و بدين وسيله دشمنبر آنان سلطه پيدا كرده و به هر كيفيتى كه مايل بود ايشان را به قتل مىرساند. بديهى است باوجود موارد فراوانى از اين نمونهها در صدر اسلام و مهمتر از آن سيره رسول گرامى اسلام(ص) در جنگها و اميرالمؤمنين على(ع) و اصحاب باوفاى آن حضرت و سيره امامحسين(ع) و اهل بيت و ياران آن بزرگوار در كربلا نمىتوان اين عمل را نامشروع تلقى كرد، ودر جواز آن ترديدى نمىتوان كرد. تنهانكتهاى كه وجود دارد آن است كه چنين حملاتى بايدحساب شده و با هدف الهى و ضربه زدن به دشمن باشد. از اين رو رواياتى از قبيل آنچه مورداشاره قرار گرفت بايد بر حملات متهورانهاى حمل شود كه افراد با تشخيص خود و حسابنشده و بدون هماهنگى با فرماندهان جنگ و خودسرانه انجام مىدادند و به جاى ضربه زدنبه دشمن، به سهولت كشته شده و باعث تضعيف روحيه مسلمين مىشدند. شايد مقيدساختن اين عمل به «عدوان و ظلم» نيز گوياى همين نكته باشد كه نبايد استقبال از مرگمصداق «عدوان» و «ظلم» باشد. به هر تقدير اگر فرض را بر جواز حمله به قلب دشمنگرفتيم، چگونه مىتواند در مورد بحث ما مورد استفاده قرارگيرد؟
كيفيت استدلال در مورد بحث
پاسخى كه از اين سؤال دادهاند آن است كه گرچه در نوع اول شخص مجاهد راه خدا«سبب قتل خويش» است و دشمن «مباشر قتل او» و در اين اقدام شهادتطلبانه شخصمجاهد راه خدا هم سبب است و هم مباشر قتل خودش، ولى در اين مورد هم دشمن مسبباصلى چنين اقداماتى از سوى مسلمانان مظلوم است. و از نظر ادله هم تفاوتى ميان اين دووجود ندارد. شهيد آن كسى است كه در مصاف با دشمن به شهادت برسد، چه به دستدشمن، چه به دست خود، شخص در هر دو شيوه جهاد مىكند، مىكشد و كشته مىشود.سببيت و مباشريت دخالتى در صدق عناوينى چون «جهاد»، «شهادت» و امثال آن ندارد. همهعناصرى كه در صدق جهاد و شهادت معتبر است، درعمليات شهادتطلبانه نيز وجود دارد.شخص با انگيزه الهى و با هدف ضربه زدن به دشمن و جلوگيرى از تعدى و تجاوز او به جان،مال، ناموس و سرزمين اسلامى به مصاف دشمن مىرود و با اين اقدام ضربهاى سنگين برپيكر دشمن وارد مىسازد. رعب و وحشت در دل او مىافكند و باعث تقويت روحيهمسلمين مىشود. آيا اگر كسى در ميدان جنگ اشتباهاً به جاى آنكه به دست دشمن كشتهشود، با تير يكى از نيروهاى خودى كشته شود، شهيد نيست؟ هيچ كس در شهادت چنينفردى ترديد ندارد.
مرورى بر جملات حضرت امام خمينى، فقيه وارسته عصر در ماجراى شهادت شهيدحسين فهميده، نوجوان سيزده ساله كه در عملياتى شهادتطلبانه به شهادت رسيد، نشانمىدهد كه از ديدگاه ايشان نه تنها او شهيد است، بلكه الگوى امت اسلامى است، با آنكهشهادت او ظاهراً تأثيرى در جلوگيرى از سقوط خرمشهر به دست دشمن بعثى عراق نداشتاما انهدام تانك دشمن، ضربهاى به دشمن بود. ايشان فرمود:
«رهبر ما آن طفل دوازده سالهاى است كه با قلب كوچك خود كه ارزشش از صدها زبان و قلم مابزرگتر است، با نارنجك خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربتشهادت نوشيد.»
[82]
پينوشتها:
[77]. محمد غزالى، احياء العلوم، ج7، ص26.
[78]. قرطبى، تفسير قرطبى، ج3، ص21.
[79]. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج19، ص339، به نقل از تاريخ ابن اسحاق.
[80]. مجموعه اسئلة متعلقة باحكام الجهاد و الجواب من علماء القسام، ص37. نك: سايت اينترنتى «كتائبالشهيد عزالدين القسّام»
[81]. نساء، آيات 29 و 30.
[82]. صحيفه امام، ج14، ص73.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}